Susa Web Tools
تنها ارزوی من
ミ★ミعاشقانه ترین حرف ها...واسه دل خودمミ★ミ

امروز دلم اونقد شکست که دیگه دلی واسم نمونده ...

 

 

گاه آرزو می کنم ، چند لحظه ای جای من باشی.
 دلت ، دل من باشد، چشمانت ، چشمان من باشد، روحت ، روح من باشد ، تمام وجودت از من باشد.آنگاه خواهی دید  چقدر برای رسیدن به تو بی قراری می کنم،
خواهی دید شبها  و روزها از دوری تو اشک می ریزم،
و احساس خواهی کرد چقدر تو را دوست دارم.
گاه آرزو میکنم ، دوباره تو را در کنار خودم ببینم ، در چشمانت نگاه کنم و بگویم این رسم عاشقیست؟
آنگاه که دلم به درد می آید و به یاد خاطرات شیرین با هم بودنمان اشک میریزم آرزو میکنم یک بی وفا مثل خودت به زندگی ات بیاید و قلبت را زیر پا بگذارد تا بفهمی من چه دردی در سینه ام دارم.
حالا که تو بی احساس شده ای ، دلت سنگ شده و با عشق نمی سازی گناه من چیست!
گناه من چه بود که رهایم کردی و به بهانه اینکه عشق وجود ندارد قید مرا زدی.
گاه آرزو میکنم لحظه ای مرا باور کنی و دوایی را برای این قلب شکسته ام بیابی.
از ما گذشت عاشقی ، از بخت خویش می گریم.
سخت است از او که مدتها همدردت ، همزبانت و همدلت بود جدا شوی .
چگونه دلت آمد که با کوله باری از امید و آرزوهایی که با تو داشتم رهایم کنی.
اگر می دانستی با تو چه رویاهایی در دل دارم رهایم نمی کردی ، اگر می دانستی به انتظار آن روز نشسته بودم تا دستانت را بگیرم و تو را به قله خوشبختی ها برسانم مرا نمی سوزاندی ، اگر می دانستی همه زندگی ام ، وجودم و همه هستی ام بودی مرا در به در این دنیای بی محبت نمیکردی.و گاه آرزو میکنم چرخه روزگار بچرخد و تو همان قلبی شوی که در سینه ام می تپد.
همان قلب شکسته ، خسته ، پر از غم و  ناامید به فرداها.
آنگاه خواهی فهمید قلب بی گناهم چه دردی دارد....

 

امشب دلم سخت تنگ است

 

انگار در این گرما

 

می خواهد باران ببارد ....باز

 

خوب یادم است

 

یک بار یکی پرسید " نظرت راجع به شب چیست "

 

ساده گفتم

 

تنها زمانی است اندک برای انجام کارهای فردا

 


اما یک چیز را نگفتم.....

 

....

 

...که شب های هر شب تکراری است

 

هر شب بارانی است

 

کاش می دانست، می فهمید

 

می فهمید که چشمانم از خستگی هر روزه باز نمی شوند

 

خاطره  اصرار می کند

 

هدیه ها را سرخود باز می کند

 

و برق هدیه اش هر شب چشمانم را می زند،

 

چشمانم چو آفتاب می سوزد

 

ولی......

 

....خواب می پرد...

 


اندکی بعد، ... باران می بارد...مثل دیشب....مثل امشب

 

......

 

......

 

کاش او هم مثل تو حال مرا می فهمید

 


 آنقدر با تو حرف می زنم تا خوابم می برد

 


 آنقدر از تو می نویسم تا دیگر هیچ حرفی در دلم نمی ماند

 


نمی دانم ولی چرا هر روز صبح

 


دوباره چیزی در دلم سنگینی می کند

 


 دلم برایت تنگ است

 

.......

دیگر کافیست


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:,ساعت 14:59 توسط مهدی| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت




كد موسيقي براي وبلاگ